حلقه‌های «صالحین»؛ تکرار تجربه مجاهدین خلق
چکیده :مروری بر تاریخ سرنوشت خودکامگان، با هر توجیهی برای مشروعیت بخشی به خود که مسلح باشند، نشان از ناکامی و درماندگی درست در زمانی از حکمرانی و فرماندهی دارد که خود را در اوج قدرت و سلطه می پندارند. سازماندهی میلیشیای گوش به فرمان تجربه جدیدی نیست. تلخ ترین و عبرت انگیزترین این تجربه ها را در کارنامه گروه هایی مانند سازمان مجاهدین خلق نیز می توان یافت. آیا برای حاکمیت، زمان بازگشت به آغوش مردم فرا نرسیده است؟...
کلمه – سید کاظم قمی:
در خبرها آمده بود که ساختار حلقه‌های «صالحین» که یکی از تشکیلات زیرمجموعه بسیج است از سوی سپاه پاسداران به سراسر کشور ابلاغ شده است. هدف نهایی این طرح تربیت عقیدتی و سیاسی و کادرسازی از پایین‌ترین سطح ممکن یعنی مساجد و مدارس اعلام شده است. ایده اولیه تشکیل حلقه‌های ۱۵ تا ۲۰ نفره «صالحین» که تعداد آنها نیز بر اساس یکی از سخنان آیت‌الله خامنه‌ای تهیه شده، از سوی رهبری مطرح شده است. این حلقه‌ها در سطح مساجد هر کوچه، محله، ناحیه و شهر و استان تشکیل شده‌اند و در سراسر کشور نیز در مدارس و دانشگاه‌ها و سازمان‌ها تمرکز بیشتری دارند، اگرچه محدود به مدارس و مساجد نیستند. اجرای طرح حلقه «صالحین» از سال ۱۳۹۰ شروع شده و مستندات موجود که به طور علنی منتشر شده نشان می‌دهد سرتیپ نقدی فرمانده بسیج خود شخصا استان به استان می‌رود و از نزدیک بر اجرای این طرح سراسری و کشوری نظارت می‌کند. میزان بودجه این طرح اعلام نشده اما محل تأمین آن از ردیف های محرمانه بودجه کل کشور است.
مطالعه جزئیات اعلام شده طرح (به ویژه در حوزه آموزش)، نمایشی دیگر از عزم رهبری به منظور تکمیل روند تبدیل سپاه و بسیج به عنوان حزب پادگانی حاکم و تحت امر است. در حالی که فعالیت احزاب سیاسی مستقل با فشارهای روزافزون دستگاه های امنیتی (بویژه اطلاعات سپاه) به شدت محدود و به صورت تعلیق درآمده، حزب پادگانی که سابقه روند رشد سریع آن را می توان به سال ۱۳۷۷، یعنی یک سال پس از پیروزی غیرمنتظره اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۷۶، بازگرداند، با تکیه بر منابع مالی ملی در حال رشد است. این در حالی است که طبق نظر و وصیت صریح بنیانگذار جمهوری اسلامی، سپاه از ورود به سیاست منع شده است. اما سپاه که شیرینی تجربه کودتای انتخاباتی سال ۸۸، سلطه تقریبا انحصاری بر منابع ثروت ملی، و اخیرا، چیرگی مهندسی شده بر مجلس آینده را چشیده، بی توجه به آن وصایا و توصیه ها و با بهره گیری از جو خفقان و سرکوب حاکم بر کشور، در ظل عنایات رهبری، دست خود را در یکه تازی در میدان قدرت باز می داند.
دو نکته قابل توجه درباره نگرشی که به شکل گیری و گسترش حزب پادگانی معتقد است وجود دارد که ذکر آن خالی از فایده نیست. نخست این که در مرکز این نگرش، برابر انگاشتن خود با حق و حقیقت خودنمایی می کند. از آنجا که مصادره مفاهیم دینی از ابزارهای متداول اقتدارگرایان حاکم است، نام «صالحین» باید لابد حاکی از نوعی تقدس دینی باشد که پیشاپیش به این تشکیلات و اعضای آن اعطا شده است. خودکامگان نه تنها حاضر به پذیرش سنجش خود با حق نیستند، که خود را برابر با تمامی حق و در نتیجه، مخالفان خود را کاملا ناحق می شمرند. از همین روست که میلیشیای قدرت، هر زمان که فرمان برسد، در سرکوب و از میان بردن مخالفان و منتقدان ابایی نخواهد داشت و آن را تعبد نسبت به رهبری و عبادت در پیشگاه خالق می داند.
نکته دیگر این که در همین نامگذاری، استفاده ابزاری از مسئله مهدویت و انتظار ظهور ناجی بشریت آشکار است. گویی تنها میلیشیای «صالحین» هستند که قرار است در رکاب حضرتش در نبرد علیه ظلم و جور پیکار کنند و پس از آن، وارثان زمین باشند. آنچه به راحتی، و در پرتو تعلیمات ایدئولوگ این میلیشیا یعتی شیخ مصباح یزدی نادیده گرفته می شود، ظلم و جوری است که توسط چنین تشکیلاتی بر خیل عظیم منتقدان روا داشته و می شود. در قاموس اینان، ستم بر دیگران اگر از سوی حکومتیان صورت بپذیرد عین عدالت است و صدای تظلم خواهی از سوی مردمان، آب به آسیاب دشمن ریختن و مستحق سرکوب.
بعد دیگر داستان شکل گیری میلیشیای «صالحین»، به سازمان دهنده آن یعنی سردار نقدی مربوط می شود. وی که پیش از فرار به ایران و جذب در سپاه، خود در عراق میلیشیای صدام و چگونگی کاربرد آن را تجربه کرده، اینک در پرتو عضویت در عالی ترین حلقه امنیتی کشور و ارتباط وثیق با دفتر رهبری، قصد دارد آن تجربه را این بار نه در فضای ایدئولوژی بعثی، که در حال و هوای گفتمان خشونت محور دینی مکتب مصباح یزدی تکرار کند. نقدی که اظهارات رسانه ای اش به وضوح نشان از کم مایگی فکری اش دارد، باید با استفاده از نگرش خشک اندیشی دینی حلقه مصباح، به آموزش نیروهایی دست بزند که فرمان فرماندهان خود را با فرمان یزدان برابر بدانند.
اما آیا تکیه بر میلیشیای «صالحین» می تواند حاکمان را در نجات از بحران مشروعیتی که به دست خود پدید آورده اند یاری رساند؟ آیا نارضایتی اکثریت مردم ایران را می توان با رضایت اقلیتی وفادار جبران نمود؟ پاسخ به این پرسش را باید در ادبیات رایج در میان گروه های سرکوب یافت. آنها خود را «فئه قلیله» ای می دانند که می توانند بر «فئه کثیره» منتقدان غلبه کنند. آنها مشروعیت خود را در لابلای صفحات تاریخ صدر اسلام جست و جو می کنند و خود را در موضع بدر و حنین می دانند، همانگونه که مخالفان خود را طلحه و زبیر می نامند؛ نگرشی که هیچگونه پشتوانه علمی، منطقی و دینی ندارد و بیشتر به مذاق اهالی وعظ و مدح خوش می آید تا فقیهان و فیلسوفان.
اما بر خلاف این نگرش، آنچه ضروری است توسط «صالحین» سخت مورد توجه و تأمل قرار گیرد، دعوت به عبرت آموزی از تاریخ است؛ دعوتی که در جای جای آیات قرآن کریم و خطبه ها و نامه های مندرج در نهج البلاغه تکرار شده است. مروری بر تاریخ سرنوشت خودکامگان، با هر توجیهی برای مشروعیت بخشی به خود که مسلح باشند، نشان از ناکامی و درماندگی درست در زمانی از حکمرانی و فرماندهی دارد که خود را در اوج قدرت و سلطه می پندارند. مدافعان چشم و گوش بسته اگر توان یا حوصله مطالعه تاریخ را ندارند، راه میانبری نیز برای عبرت آموزی وجود دارد: یادآوری فراز و فرود و صعود و سقوط خودکامگان منطقه در دو سال گذشته. سازماندهی میلیشیای گوش به فرمان تجربه جدیدی نیست. تلخ ترین و عبرت انگیزترین این تجربه ها را در کارنامه گروه هایی مانند سازمان مجاهدین خلق نیز می توان یافت. آیا برای حاکمیت، زمان بازگشت به آغوش مردم فرا نرسیده است؟
این خدمت خادمین کلمه. حقیقت هم هست این جای اون در که روزو شب تو سایت ها شون به ما توهین می کنند .
یادش به خیر ؟یادش به شر؟بیت الغزل و سر لوحه گفتمان قبل از انفلاب این نیم بیت بود.چه فرمان یزدان چه فرمان شاه؟
دوست داشتم ببینم مثل معاویه و مثل صلاح الدین قاتل شهید اول اسم سپاه خود را چه مینامیدند جند الله!
سایت محترم کلم : اگر امکان دارد در مورد پروندههای تخلفاتی سردار نقدی گزارشی ارائه نمائید بسیار بجا و در آگاهی بخشی به مردم بسیار مفید است.
Man midanam ke shoma neveshtey mara chap nemikonid pas anra bekhanid dostan aziz agar mikhahid ke islam baghi bemanad shahamat dashte bashid va anra az hokomat joda konid vasalam
انشاء الله روزهای زوال این حکومت نزدیک است.
سال دوم یا سوم جنگ ۸ ساله بود . به بیمارستان نجمیه تهران ، که سپاه در اختیار پرفته بود و هنوز هم پس نداده است ، رفته بودم برای عیادت از یکی از رزمندگان . حدود نیم ساعتی در کیوسک دم در منتظر نشستم . در این مدت بچه هایی زیر بست سال و با لباس شخصی میامدند و دست میکردند زیر لباس خود و اسلحه ای را همراه داشتند تحویل میدادند و به داخل بیمارستان میرفتند . همانها که به اسم حزب الله به تجمعات حمله میکردند و کتابفروشی آتش میزدند و امروز شده اند وکیل و وزیر و گرداننده کهریزک . خوستم بگویم که رژیم از روز اول حامیان خود را مسلح کرده بود ، حتی قاضی معلق شده کهریزک را که چند روز پیش ، رینگو شده بود در پمپ بنزین . یاد رینگوهای آن دوران به خیر .
سلام و خسته نباشید
پدر خدا بیلامرزم که خلبان بود تعریف میکرد سال ۵۰ یا ۵۱ بود که روزی تو اداره نشسته بودیم
یکی از پرسنل خدمات برگه هایی را رومیز میذاشت و میگفت پر کنید میام میگیرم
وقتی که به برگه نگاه کردم دیدم عضویت در حزب رستا خیز است .
با توجه به اینکه موقع استخدام از من تعهد اخذ شده بود که نباید جز هیچ حزب و گروهی باشم
من از پر کردن ان امتناع کردم / بعد از جمع اوری و گذشت یک روز فرمانده ام منو صدا کرد گفت فلانی
چرا این فرمو پر نکردی گفتم تعهدی که دادم مبنی بر عدم شرکت در گروهها و دسته جات این تعهد
منو بدن پاره کنم چشم پر میکنم فرداش ضد اطلاعات منو خواست که کتکم زدن تا اینکه با تهدید
برگه را پر کردم و منی که اصلا دنبال سیاست نبودم شدم یک ادم سیاسی بر علیه شاه و نوکرانش
الان هم که اقایون به انواع و ترفندهای کاذب میخوان فقط مردم عضو بسیج باشه و نباید در هیچ
حزبی گروهی عضو شه بدونن فاتحه خودشونو خوندن چون مردم ما اگاه است امکان داره به ظاهر از
ترس این ظالمان حرفی نزنن اما بدونن که اینها اتش زیر خاکستر است و روزی انشاالله شعله ور خواهدش.
این هم عراقی است ؟بفرمایید حکومت مشترک برادران عراقی بر دو کشور!
اگر سال ۷۷ را آغاز این برنامه ریزیها بگیریم، مسامحه خاتمی به خوبی معلوم میشود.
جوانانی که جذب بسیج می شوند عموما از خانواده های فرومایه هستند و به تشویق والدین و به طمع آب و نان وارد بسیج می شوند. و البته در آنجا مورد شستشوی مغزی هم قرار می گیرند. در ساختمان ما یک خانواده زندگی می کند که فرزندشان بسیجی است. گاهی که چشمم به انبار آنها می افتد مملو از قند و شکر و روغن و مواد غذایی است که از بسیج گرفته اند.
متاسفم از اینکه عد ه ای از همه چیز بریده وبه دشمنان اسلام پیوسته تا این حد به قهقرا رفته که بعد از سی سال اگه اموزش احکام وقران بین نوجوانان را کسی بهش همت گمارد را توطیه می داند خدا را شکر که شر شما افساد طلبان را از سر ملت مظلوم ایران کم کرد یقین داشته باشید تا قران ومحبت اهل بیت در میان مردم ایران راسخ باشد شما مارقین کاری نمی توانید بکنید باید از این ها سوال کرد اگه سلطه شما منافقین بر قرار بود آیا اون وقت به این مسایل گیر می دادید شما چون نیستید به همه چیز می تازید ما گفتیم شاید یه ذره هم مرد باشید که زهی خیال باطل
این ها حلقه های نا صا لح هستند که برای سرکوب اندیشه ها و دگر اندیشان توسط رهبر طراحی می شود و مزدورانی مانند نقدی که در سر کوب گری و شکنجه و کشتار مردم تجربه دارند به اجرا در می اید .خوشبختانه هر گونه از این توطئه ها علیه مردم به خودشان باز می گردد
وای به حاله این کشوربدبخت
به نظر من بهتر بود آقای قمی بیشتر به شباهت حلقه صالحین و میلیشیا مجاهدین خلق میپرداخت که البته
آنها هم میلیشیا را از گروههای مارکسیستی که در دهه ۶۰ و ۷۰ فعالیت میکردند کپی کرده بودند. مثلان
خمر های سرخ در کامبوج از همین میلیشیا محلی برای کشتن بقول خودشان ضد انقلاب استفاده کردند و از
کشته ها پشته ها ساختند. اما دیگه اینجور گروهها کار ایی اش را از دست داده و اگر چه ممکنه تعداد زیادی
از جوانان از سر بیکاری و یا نیاز مالی به عضویت این گروه در بیایند ولی من با ور نمیکنم که در روز
رستاخیز جنبش سبز آنها به روی مردم اسلحه بکشند. و به نظر من تبدیل بسیج به یک گروه شبهه نظامی
حقوق بگیر آخرین تلاش حکومت برای نگهدای قدرت دزدیده شده از مردم است.
واقعن آدم نمیدونه قسم حضرت عباس آقایون را باور کنه که دم از امت واحده و پشتیبان رهبری و ولایت
میزنند را باور کنه و یا دم خروس را که همین نظامی کردن مملکت است را!
اخه اگر حکومت و در راس ان ولی فقیه آنقدر که آقایان از صبح تا شب در روزنانامه ، تلویزیون، رادیو و
خلاصه همه جا از محبوبیتش دم میزنند چه احتیاجی به استخدام اینهمه نیروی نظامی هست؟
سرنوشت هیتلر و موسیلینی و قذافی و بسیاری از این خوکامگان مایه عبرت این دو ن پایگان و خوارج نو نشده است ولی قران به مظلومین و مستضعفین وعده پیروزی داده و نریدوا ا…..
این خود شیفته ها و دیکتا تور ها و واپسگرایان و رانت خواران فکر می کنند با این کارها بیشتر می توانند حکو مت کنند نمی دانند که سر انجام چنین کارها ئی نابودی خودشان و مزدورانشان است
آقای خاتمی حتما مقصر است
و نری فرعون و هامان و جنودهما منهم ماکانوا یحذرون
این ها در واقع دارند با این طر ح ها گور خودشان را می کنند .فقط خدا کند با رفتن این جانیان و ظالمان سر کوب گر به کشور ایران صدمه ای نرسد